زمان جاری : دوشنبه 18 تیر 1403 - 12:16 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

تعداد بازدید 142
نویسنده پیام
ronak
آنلاین

ارسال‌ها : 5
عضویت: 5 /1 /1393
تشکر شده : 1
داستانك بزرگترين حكمت

روزی استادی در کنار دریا

راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت:

«استاد! می شود در یک جمله

به من بگویید بزرگترین حکمت چیست

»

استاد از نوجوان خواست وارد

آب بشود.

نوجوان این کار را کرد.

استاد با حرکتی سریع، سر

نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت، طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن

کرد.

استاد نوجوان وحشت زده از آب

بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید.

او که از کار استاد عصبانی

شده بود، با اعتراض گفت:

« استاد ! من از شما درباره حکمت سؤال می کنم و شما می خواهید مرا خفه کنید »

استاد دستی به نوازش به سر

او کشید و گفت:

«فرزندم! حکمت همان نفس

عمیقی است که کشیدی تا زنده بمانی.

هر وقت معنی آن نفس حیات بخش

را فهمیدی، معنی حکمت را هم می فهمی!»



سه شنبه 05 فروردین 1393 - 21:21
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر

پاسخ ها


برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !
پرش به انجمن :