loading...
پایگاه تفریحی طاووس
تبلیغات


آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
طاووس بماند یا برود؟ 4 302 mohammad
خوش آمدگويي به اعضاي جديد3 480 13477 mohammad
هواپیمای گمشده مالزیایی در میانه راه، سوخت تمام کرده است! 4 243 mojtaba
اعتراف هاي تكان دهنده طنز 1 152 mohammad
سرکرده مزدوران جیش العدل عکس 1 141 mohammad
مسی ایرانی؛ در راه پیوستن به توپچی‌های لندن 1 164 mohammad
\"سیزده بدر\" روز جشن صهیونیست به مناسبت کشتار 500 هزار ایرانی از جشن پوریم چه می دانید 0 145 mojtaba
با ابزار ذاتی Benchmark ویندوز آشنا شوید 0 125 amin-7
هشدار یک جراح درباره انجام اعمال زیبایی چشم 2 145 amin-7
افشاگری نوه پادشاه عربستان 0 142 mojtaba
اتهام بزرگ به علی کریمی 1 153 mojtaba
اس ام اس هاي زيبا در مورد خداوند 0 117 ronak
اس ام اس هاي عاشقانه شب بخير گفتن 0 122 ronak
داستانك بزرگترين حكمت 0 142 ronak
چرا بعضي ميوه هاي برق ميزنند؟ 0 150 ronak
فوری ....فوری.....تقویم فروردین‌ماه تغییر کرد تقویم جدید 2 238 ab-mir
داستان زيباي مترسك 1 155 ab-mir
من آمـدم ای خـدا درد خود دوا کنم 2 223 mojtaba
برف بهاری در مشهد... 7 257 mohammad
یه خداحافظی شاد 4 283 mohammad
شعر طعم پاييز 3 208 mojtaba
چرا مريخ سرخ است؟ 0 117 sahel
اس ام اس سكوت عشق 0 112 sahel
مشخصات زيست محيطي خانم هاي خاطر خواه 0 126 sahel
طنز هاي پ ن پ 1 177 mohammad
طاووس بازدید : 190 نظرات (1)

پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود

در یخچال را باز می کند

عرق شرم ...بر پیشانی پدر می نشیند

پسرک این را می داند

دست می برد بطری آب را بر می دارد

... کمی آب در لیوان می ریزد
 
صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "

پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است ...
 

ارسالی توسط زهرا جبارپور




طاووس بازدید : 200 نظرات (1)

چهار شمع به آهستگي مي سوختند و در محيط آرامي صداي صحبت آن ها به گوش مي رسيد.

شمع اول گفت: "من «صلح و آرامش» هستم، اما هيچ كسي نمي تواند شعله مرا روشن نگه دارد. من باور دارم كه به زودي مي ميرم." سپس شعله «صلح و آرامش» ضعيف شد و به كلي خاموش شد.

شمع دوم گفت: "من «ايمان» هستم. براي بيشتر آدم ها، ديگر در زندگي ضروري نيستم. پس دليلي وجود ندارد كه روشن بمانم." سپس با وزش نسيم ملايمي، «ايمان» نيزخاموش شد.

شمع سوم با ناراحتي گفت: "من «عشق» هستم ولي توانايي آن را ندارم كه ديگر روشن بمانم. انسان ها من را در حاشيه زندگي خود قرار داده اند و اهميت مرادرك نمي كنند. آن ها حتي فراموش كرده اند كه به نزديك ترين كسان خود عشق بورزند." طولي نكشيد كه «عشق» نيز خاموش شد.

ناگهان كودكي وارد اتاق شد و سه شمع خاموش را ديد. چرا شما خاموش شده ايد؟ شما قاعدتا بايد تا آخر روشن بمانيد. سپس شروع به گريه كرد. آنگاه شمع چهارم گفت: "نگران نباش تا زماني كه من وجود دارم مامي توانيم بقيه شمع ها را دوباره روشن كنيم. من «اميد» هستم!"

کودک با چشماني كه از اشك شوق مي درخشيد، شمع «اميد» را برداشت و بقيه شمع ها راروشن كرد


ارسالی توسط فروغ عیزاده


طاووس بازدید : 214 نظرات (0)
ترانه یه تیکه زمین از روزبه بمانی:


بهشت از دست آدم رفت از اون روزی که گندم خورد
ببین چی میشه اون کس که یه جو از حق مردم خورد
کسایی که تو این دنیا حساب ما رو پیچیدن
یه روزی هر کسی باشن حساباشونو پس می دن
عبادت از سر وحشت واسه عاشق عبادت نیست
پرستش راه تسکینه پرستیدن تجارت نیست
سر آزادگی مردن ته دلدادگی میشه
یه وقتایی تمام دین همین آزادگی میشه
کنار سفره ی خالی یه دنیا آرزو چیدن
بفهمن آدمی یک عمر بهت گندم نشون می دن
نذار بازی کنن بازم برامون با همین نقشه
خدا هرگز کسایی رو که حق خوردن نمی بخشه
کسایی که به هر راهی دارن روزیتو می گیرن
گمونم یادشون رفته همه یک روز می میرن
جهان بدجور کوچیکه همه درگیر این دردیم
همه یک روز می فهمن چه جوری زندگی کردیم

ارسالی توسط مینا یوسفی



طاووس بازدید : 272 نظرات (0)
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد
و برمی گشت !
پرسیدند :
چه می کنی ؟
پاسخ داد :
در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ...
گفتند :
حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است
و این آب فایده ای ندارد
گفت :
...شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،
اما آن هنگام که خداوند می پرسد :
زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم :
هر آنچه از من بر می آمد !!!!!


- ارسالی توسط ندا حنیفی



طاووس بازدید : 297 نظرات (0)
عصر جمعه است
و دوباره آسمان غمگين، زمين غمگين
دوباره چشمها بر راه مانده
راهي كه در مسير سبز آن انتظار آمدنت را مي كشيم
نه من، كه درخت نارون و اقاقي حياطمان هم انتظار مي كشند، و ماهي درون حوض
همه منتظريم، همه چشم به راه آمدنت
خدا كند اشكهايم تمام نشود
و اين نجوا هميشه بر زبانم جاري بماند:
الا كه نور خدايي.....خدا كند كه بيايي......الا كه نور خدايي.....خدا كند كه بيايي


- ارسالی توسط حسن باقری


raoof بازدید : 289 نظرات (0)

 

 

محرم باز هم نوبت توست / که بگشایی تمام خاطراتت

ز ایامی که در آن بود شیون / گهی نالیدن و گه سر بریدن . . .

تبلیغات

تعداد صفحات : 10

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    نمره ی شما به طاووس . . .
    صندلی داغ طاووس
    مسابقات طاووس

    سری مسابقات طاووس:



    بحث داغ انجمن
    کتابخانه
    بخش آموزش
    بهترینهای نواهای مذهبی
    لینک باکس
    آمار سایت
  • کل مطالب : 73
  • کل نظرات : 25
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 349
  • آی پی امروز : 35
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 661
  • باردید دیروز : 36
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 661
  • بازدید ماه : 855
  • بازدید سال : 24,263
  • بازدید کلی : 231,591