تبلیغات
آخرین ارسال های انجمن
10-خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه، چون اهل پرسیدن آدرس نبود.
9- خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده.
8- خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!
7- خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی دیگه نمیخره. . ..
6- خدا میدونست كه آدم يادش ميره آشغالا رو بيرون ببره
5- خدا مي خواست آدم بارور و تكثير شود ، اما خدا میدونست كه آدم تحمل درد زايمان رو نداره
4- خدا میدونست كه مانند يك باغبون ، آدم براي پيدا كردن ابزارهاش نياز به كمك داره
3- خدا میدونست كه آدم به كسي براي مقصر دونستش براي موضوع سيب يا هر چيز ديگري نياز داره
2- همونطور كه در انجيل آمده است : براي يك مرد خوب نيست تنها بماند
و سرانجام دليل شماره يك . . .
1- خدا به آدم نگاه كرد و گفت : من بهتر از اين هم مي تونم خلق كنv
sara
9- خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده.
8- خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!
7- خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی دیگه نمیخره. . ..
6- خدا میدونست كه آدم يادش ميره آشغالا رو بيرون ببره
5- خدا مي خواست آدم بارور و تكثير شود ، اما خدا میدونست كه آدم تحمل درد زايمان رو نداره
4- خدا میدونست كه مانند يك باغبون ، آدم براي پيدا كردن ابزارهاش نياز به كمك داره
3- خدا میدونست كه آدم به كسي براي مقصر دونستش براي موضوع سيب يا هر چيز ديگري نياز داره
2- همونطور كه در انجيل آمده است : براي يك مرد خوب نيست تنها بماند
و سرانجام دليل شماره يك . . .
1- خدا به آدم نگاه كرد و گفت : من بهتر از اين هم مي تونم خلق كنv
sara
دلم را چون اناري کاش يک شب دانه مي کردم
به دريا مي زدم در باد و آتش خانه مي کردم
چه مي شد آه اي موساي من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه مي کردم
نه از ترس خدا، از ترس اين مردم به محرابم
اگر مي شد همه محراب را ميخانه مي کردم
اگر مي شد به افسانه شبي رنگ حقيقت زد
حقيقت را اگر مي شد شبي افسانه مي کردم
چه مستي ها که هر شب در سر شوريده مي افتاد
چه بازي ها که هر شب با دل ديوانه مي کردم
يقين دارم سرانجام من از اين خوبتر مي شد
اگر از مرگ هم چون زندگي پروا نمي کردم
سرم را مثل سيبي سرخ صبحي چيده بودم کاش
دلم را چون اناري کاش يک شب دانه مي کردم
ارسالی توسط رضا رضایی
نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها
(در ادامه مطلب بخوانید)
ارسالی توسط نرگس خوش رای
ایـن روزمـره گی مکـرر ...
روزمره گی، عین مردن است
حتی اگه شب رو دیر خوابیدی، صبح زود بیدار شو !
زیر بارون راه برو، نترس از خیس شدن !
هر چند وقت یه بار یه نقاشی بکش !
توی حموم آواز بخون، آب بازی کن، چه اشکالی داره ؟!
بی مناسبت کادو بخر! بگو این توی ویترین برای تو بود
در لحظه دست دادن به یه دوست، دستش رو فشار بده !
در ادامه مطلب بخوانید ...
ارسالی توسط saedianm
روزمره گی، عین مردن است
حتی اگه شب رو دیر خوابیدی، صبح زود بیدار شو !
زیر بارون راه برو، نترس از خیس شدن !
هر چند وقت یه بار یه نقاشی بکش !
توی حموم آواز بخون، آب بازی کن، چه اشکالی داره ؟!
بی مناسبت کادو بخر! بگو این توی ویترین برای تو بود
در لحظه دست دادن به یه دوست، دستش رو فشار بده !
در ادامه مطلب بخوانید ...
ارسالی توسط saedianm
دیدم یه شماره غریب اس ام اس داده: "چطوری مهندس بی معرفت؟"
زدم: شما؟
زد: "یکی که با وجود همه بی معرفتیات دلش طاقت دوریتو نداره و همیشه برمی گرده طرف تو."
یکم فک کردم و گفتم: "نیوشا تویی؟ برگشتی ایران عسلم؟ نیوشا از اون موقع که تو رفتی از دلتنگی تو و تنهایی دارم میمیرم، اما چون میدونستم هیشکیو مثل تو نمی تونم دوست داشته باشم سمت هیشکی نرفتم."
گفت: "من نیوشا نیستم، فک کنم با وجود نیوشا باید به من بگی دوست دختر سابق."
کلی فک کردم قبل نیوشا با کی بودم، زدم: "یاسمن تویی؟ تو دوست دختر اول و آخر من و ملکه آرزوهای منی تا ابد،سابق چیه، میگن دلتو به هرکی بار اول ببازی دیگه بقیه عشقا برات بی رنگ میشه و منم که دلم به تو قفل شده نفس."
گفت: "من یاسمن نیستم، حالا که اِنقد سرت شلوغه کاش لااقل یادگاری ازت تودلم نبود."
کلی فک کردم خدایا یادگاری تو دل؟ کدومشونه!؟
گفتم: "ستاره تویی؟ باید قبول کنی برای ما زود بود و آبروی خودمون میرفت، صد بار بهت گفتم اون بچه رو بنداز، هنوزم دیر نشده، اگه بندازیش میتونیم تا ابد با هم بمونیم زندگی من، هنوزم جدایی از تو رو باور نمی کنه دلم."
گفت: "احمق، من عاطفه ام، فک نکنم بشناسی، با اینکه آخرین دیدارمون 2 ساعت پیش بوده، نمی خواد بقیه رو رو کنی کثافت، حیف من که وسط کلاس از دانشگاه برگشتم اومدم دم خونه دنبالت بريم بيرون با هم دور بزنيم."
منم با كمال پررويي زدم:
"عاطفه، ميدونستم تويي عزيزم، داشتم اذيتت
ميكردم ببينم چقدر دوستم داري و روم حساسی!؟!
خدا اغلب از انبیایش می خواهد از کوه بالا بروند تا با او صحبت کنند. همیشه فکر می کردم چرا؟!! حالا می دانم : بر بلندا باشیم ، هرچیز دیگری را کوچک می بینیم. افتخار و اندوه ما معنایش را از دست می دهد. هرچیزی که به دست آورده ایم یا از دست داده ایم، همان پایین می ماند. از بالای کوه می بینی که دنیا چقدر بزرگ است و افقهایش چقدر وسیع
باسلام خدمت دوستان خوبم درسايت طاووس
اين تايپيك (http://tavos.ir/Forum/Catgory/83/Post/661) ايجاد شده تا شما زيباترين جمله اي كه مدنظرتون هست رو قرار بديد ودرمسابقه ي زيباترين جمله شركت كنيد!
مهلت شركت درمسابقه تا15دي 1391به مدت 10 روز مي باشد
جايزه ي اين مسابقه براي برنده شارژ2هزارتوماني(همراه اول يا ايرانسل بنابه درخواست برنده)ميباشد
ازشركت كنندگان خواهش ميكنم فقط جمله ي موردنظراشان را قرار دهند و از بحثهاي انحرافي بپرهيزند
دوستاني كه جملاتشان را در تاپيك قبل قرار داده اند،باهمان جملات در مسابقه شركت داده ميشوند؛مگراينكه دراين تايپيك جمله جديدي قرار دهند
باتشكر
سيمين آقايارزاده
باهمكاري مديركل سايت
روزگاري بر مردم خواهد آمد كه محترم نشمارند جزسخن چين را
و خوششان نيايد جز از بدكار هرزه
و ناتوان نگردد جز عادل
در آن روزگار كمك به نيازمندان خسارت
وپيوند با خويشاوندان منت گذاري
و عبادت نوعي برتري طلبي بر مردم است
در آن زمان حكومت با مشورت زنان
و فرماندهي خردسالان
و تدبير خواجگان
اداره ميگردد.
ارسالی توسط سیمین خانم
و خوششان نيايد جز از بدكار هرزه
و ناتوان نگردد جز عادل
در آن روزگار كمك به نيازمندان خسارت
وپيوند با خويشاوندان منت گذاري
و عبادت نوعي برتري طلبي بر مردم است
در آن زمان حكومت با مشورت زنان
و فرماندهي خردسالان
و تدبير خواجگان
اداره ميگردد.
ارسالی توسط سیمین خانم
تبلیغات
![](http://up.iranblog.com/images/llj2qtxpcvpuehptz3u6.gif)
تعداد صفحات : 10
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
نمره ی شما به طاووس . . .
تاپیکهای روزانه
صندلی داغ طاووس
تاپیکهای مدیریت
مسابقات طاووس
سری مسابقات طاووس:
بحث داغ انجمن
کتابخانه
بخش آموزش
بهترینهای نواهای مذهبی
بهترینهای بخش صوت
بهترینهای بخش عکس
بهترینهای بخش فیلم
لینک باکس
آمار سایت